18

حکایت اشک و اتم!

  • کد خبر : 593
  • ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۵
حکایت اشک و اتم!

پایگاه خبری شرق‌­نگار به نقل از تابناک رضوی: برخی از گویندگان و به ویژه مداحان حرف هایی می‌زنند که نه بهانه که مدرک آشکار به دست دیگران می‌دهند به‌گونه ای که نه مخالف را که معتقد خردمند را هم برمی‌آشوبد. روضه‌­هایی می‌خوانند که نه تنها معرفتی نمی‌افزاید که به فقر خردورزی منتج می‌­شود. فراتر از […]

پایگاه خبری شرق‌­نگار به نقل از تابناک رضوی: برخی از گویندگان و به ویژه مداحان حرف هایی می‌زنند که نه بهانه که مدرک آشکار به دست دیگران می‌دهند به‌گونه ای که نه مخالف را که معتقد خردمند را هم برمی‌آشوبد. روضه‌­هایی می‌خوانند که نه تنها معرفتی نمی‌افزاید که به فقر خردورزی منتج می‌­شود. فراتر از این؛ به این‌­ها کاری نداریم که ذکر نمونه­‌هایش هم می‌­تواند مصداق تشییع فاحشه باشد.

ما فضیلت­‌های حقیقی که با عاشورا شکوفا می‌­شود را به این نگاه داوری کردن به جد با انصاف، فاصله‌­ای هزار فرسخی دارد. مثلا خطیب منبر­نشین مستند به روایات و درس گرفته از آیات، از عظمت و ره‌­آوردهای انسانی عزاداری برای سید­الشهدا(ع) می­گفت. از اشک­‌هایی که فقط فاصله چشم تا صورت را نمی­‌پیماید بلکه به دل و اندیشه طراوت می­‌بخشد. اشک­‌هایی که از احساس فاصله گرفته و به شرافت همراهی و هم رایی تعالی یافته است.

از روضه‌­ها و اشک‌­هایی که ما را در فاصله چهارده قرن با عاشورا نمی­‌گذارد که در متن عاشورایی مدام ما را به نقش ‌آفرینی می­‌خواند. او به نقل از امام صادق(ع) می­‌گفت، هرکه درباره امام حسین شعری بگوید و ۱۰ نفر را بگریاند، خداوند برای گوینده و گریه­‌کننده، بهشت را واجب می‌کند. او همچنین به نقل از حضرت صادق بیان داشت که اگر کسی نزدش، یادی از امام حسین شود و اشک از چشمانش جاری شود، خداوند به کمتر از بهشت برایش راضی نخواهد شد.

شنیدن این روایات برای عموم مستمعین، پذیرفتنی و راه‌گشا می‌نمود اما بنده خدایی ناباورانه می‌شنید و فراتر از این؛ با ترید نگاه می­‌کرد به مباحث عاشورا. شک از چشمانش می‌­تراوید وقتی می­‌شنید که از معارف و برکات عزاداری بر سید‌الشهدا می‌گفتند. نمی‌­توانست آنچه می­‌گویند را برای خود حلاجی کند. شاید می‌­خواست با انگشتان دو تا دستش محاسبه کند آنچه را خطیب می­گفت.

انگار کتابش هم نمی­‌توانست حساب­‌هایی چنین را برایش، گره بگشاید. همین هم باعث شد تردید از ذهنش به زبانش بیاید و بگوید: مگر می­‌شود مثلا اشک بر امام حسین چنین و چنان کند.

مگر فرق روزهایی مثل عاشورا و شب‌­هایی چون قدر و زمین­‌هایی چون کربلا و زیر گنبد سید‌الشهدا، با دیگر زمان‌ها و مکان‌ها چیست که چنین دستاوردهایی داشته باشد؟ خود را عاقل می‌­پنداشت به این علامت سئوال­‌هایی که در ذهنش نقش بسته بود و اگر نگوئیم سفیه، دیگران را ساده می‌­پنداشت که چنین باور و نگاهی دارند. می­گفت با عقل جور در نمی­‌آید! گفتم به نظر تو، پدیده ای چون برق، برای کسانی که قبل از ادیسون می‌زیستند با عقل جور درمی‌آمد؟

اگر پیشتر کسی می‌گفت که با یک لامپ کوچک، خانه روشن می­شود و با یک کلید یک شهر روشنایی را جایگزین تاریکی می­‌کند، برای مردم آن عصر پذیرفتنی بود؟ اصلا چرا راه دور برویم، همین فضای مجازی را اگر کسی همین چند سال پیش آن را برای‌مان تصویر و تعریف می­کرد، می‌­پذیرفتیم این همه گستردگی و اثر را؟ آیا نمی­‌گفتیم: با عقل جور در نمی­‌آید که یک نفر در این سوی زمین دیگری را در آن سوی کره خاکی ببیند و با هم حرف بزنند؟

برایش اضافه کردم که همین چهار پنج سال پیش، قبل از همه‌گیر شدن اپلیکیشن‌های جدید وقتی، یک نفر از گفتگوی اینترنتی با فردی در کشوری دیگر گفت، برخی‌ها که معیارشان همان عقل مستظهر به اطلاعات اندک است با نگاه عاقل اندر سفیه نگاهش می‌کردند و نیشخند می‌زدند اما امروز همه این‌ها برای ما حل شده است. چنان که اگر کسی خلاف این را بگوید به حق سفیه‌اش می‌دانیم.

گفتم گفت‌ها به یک مثال دیگر رسید که؛ مگر اتم چقدر است که شکافت هسته آن انرژیی آزاد می‌کند که یک شهر را نابود یا یک کشوری را آباد می‌کند؟ سخن که به این‌جا رسید انگار که مچ گرفته باشد گفت: قصه اتم فرق می‌کند، فرایند غنی سازی در کار است، چندین و چند سنتری فیوژ می‌چرخند تا به غنای بالا برسد اورانیم و انرژیی چنین تولید شود اما این اصلا با اشک و روضه که شما می‌گویید جور در نمی‌آید.

گفتم در قضیه روضه هم بر «معرفت»تاکید داریم، اشک با معرفت می‌گوییم. این معرفت دقیقا همان فرایند غنی‌سازی است. قرار نیست آن یک قطره اشک به تنهایی و به ما هو اشک، معجزه‌ای کند. این معرفت و شناخت و غنی‌سازی معرفتی است که می‌تواند قدرتی فراتر از تصور ایجاد کند. پس این احتمال را بدهیم که برای قطره اشک هم مثل اتم ظرفیت و انرژیی چنین فراوان باشد که آزاد شدنش آثاری چنان که می‌گویند داشته باشد.

بحث به این جا کشید که همه چیز را نمی‌توان به حکمیت عقل محدود امروزی سنجید و بر هرچه نمی تواند حل کند، قلم گرفت. به فرداها و حل شدن بسیاری از مسایل باید نگاه داشت که می‌تواند مسائل معنوی گفته شده را برای مان حل کند. پس عاقلانه نیست هرچه را با دست نمی‌توانیم وجب کنیم و اندازه بگیریم از اساس منکر شویم. قاعده خردمندی است که صفر و صدی فکر نکنیم بلکه برای احتمالات عادی هم حساب باز کنیم چه رسد برای قول‌هایی که صداقت گویندگانش بارها برای مان ثابت شده است.

دوست طرف این گفت‌و‌گو، به صراحت نپذیرفت تمامی سخن را اما همین که آن ناباوری اولیه از نگاهش رفته بود، خودش غنیمتی بود که ارزش قدر دانستن داشت. فکر می‌کنم اگر بیشتر تامل کند و دیده به تاملات باز کنیم بهتر خواهیم توانست با داده‌ها ارتباط برقرار و داده پردازی خردمندانه‌ای داشته باشیم. این می‌تواند ما را به نتایج روشن‌تری برساند و هزینه ابدیت ما را نیز فراهم کند. فکر می‌کنم عقل هم بر این که نباید وجب خود را تنها محک سنجش دانست امضا بگذارد پس نباید هرچه در فهم ما نمی‌گنجد را غیر عاقلانه دانست، همین!

لینک کوتاه : http://sharghnegar.ir/?p=593

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.