دستگاههایی همچون کینتوسکوپ (ساخته توماس ادیسون)، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف مؤثر بودهاند. برادران لومیر خود دهها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل میشد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جمله این فیلمها میتوانیم به ورود قطار به ایستگاه که به عنوان اولین فیلم ساخته شده به دست بشر محسوب میشود، خروج قایق از لنگرگاه، غذا خوردن کودک و خروج کارگران از کارخانه اشاره کرد.
پس از لومیرها، ژرژ مهلیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مهلیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود. او پردههای گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری میکرد و سپس این پردهها را به یکدیگر متصل میکرد. ژرژ مهلیس همچنین پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست.
پس از مهلیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلمهای زندگی آتشنشان آمریکایی و سرقت بزرگ قطار سینما را به عنوان پدیدهای که امروزه میشناسیم معرفی کرد.
سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه به هنری مستقل و جدید تبدیل شده بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز میباشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستانگوی هالیوود منجر شد.
ساختار سینما
به همین دلایل و همچنین به آن علت که سینما به صنعت فن و ابزارهای فنی اتکای زیادی دارد، آن را «هنر قرن بیستم» نامیده اند. منشأ اصطلاح سینماتوگرافی واژهای یونانی (کینه ما) به معنای حرکت است. سینماتوگرافی به معنای «حرکت نگاری» یا فن ضبط حرکت است. تاریخ تکامل و تحول سینما را به طور کلی می توان به سه دوره عمده (با تأکید بر فنون و تکنیکهای سینمایی) تقسیم بندی کرد:
دوره سینمای صامت: در سال ۱۸۹۵ دوره سینمای صامت آغاز شد. این دوره به زمان سینمایی بدون صدا و ساخت فیلم سیاه و سفید مربوط می شود.
دوره سینمای ناطق: در سال ۱۹۲۷ عصر فیلم صدادار آغاز شد و عامل صدا، عملاً سینما را به صورت یک هنر سمعی-بصری درآورد.
دوره سینمای رنگی: از اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی با اختراع فیلم رنگی آغاز شد.
اهمیت سینما
هنوز سینما دورههای آغازین خود را طی میکرد که لنین (از جمله پایه گذاران و سردمداران نظام کمونیست شوروی) درباره سینما گفت: «سینما با ما، همه ارتشهای دنیا بر علیه ما، سرانجام پیروز خواهیم شد.»
دیگر سینما یک وسیله ساده سرگرمی ساز نیست، سینما پا را بسیار فراتر گذاشته و تجربه نشان داده، نادیده گرفتن آن امری غیر عاقلانه است، چه از سوی تماشاگران معمولی و چه از سوی سیاست گذاران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف.
فضای سینمایی
۱ – فضای سینمایی، دو بعدی است و تصاویری خلق میکند که به اصطلاح. عمق ندارند.
۲ – تدوین نماها از زوایای مختلف میتواند فضایی تازه و یگانه خلق کند، و تجربهای جدید برای تماشاگر باشد.
۳- فضای واقعی و عینی، برای ما پیوسته و فاقد قطع و پارگی است. اما تدوین میتواند در فضای سینمایی ما را به عقب و جلو پرت کند. ما میتوانیم در این فضا بدون هیچ حرکتی صحنهای را از زوایا و فاصلههای مختلف ببینیم. چنین تدوینی پرسپکتیو فضایی را از بین میبرد، و یا دگرگون میکند.
۴ – در سینما میتوان با دکورهای مختلف، استفاده از طراحی صحنههای پیچیده و، امروز با گرافیکهای کامپیو تری فضاهایی عجیب و غریب خلق کرد و تماشاگر را چنان در آن جذب کرد که همه چیز برایش طبیعی و قابل قبول جلوه کند در حالی که هرگز چنین تجربه ایی در دنیای واقعی نداشته است و شاید هم هرگز نخواهد داشت.
۱ – نشان دادن هم زمان رویدادهای مختلف که در زمانهای گوناگون اتفاق افتاده اند، به نحوی که هم زمان به نظر برسند.
۲- حذف زمانهای غیر مهم در صحنهها و سکانس ها. در این لحظهها هیچ حادثهای که به درد سینما بخورد رخ نمی دهد. مثلا در صحنه ای، ما شروع حرکت اتومبیلی را به مقصدی مشخص می بینیم و در صحنه بعد بدون این که شاهد حرکت آن اتومبیل در مسیرش باشیم آن را در مقصد میبینیم.
۳ – بر عکس آنچه در مورد ۲ گفته شد، گاهی هم، زمان واقعی بسط داده میشود. این کار در مورد نماهای مهم و حساس انجام میشود. برای این کار نماهایی را که از چند زاویه و فاصله مختلف از یک رویداد واحد گرفته شده در کنار هم نشان میدهند و به این ترتیب زمان واقعی رویداد را افزایش میدهند.
۴ – بسط دادن و یا کوتاه کردن حس زمانی تماشاگر از طریق قطع سریع و حرکت دوربین.
۵ – پیش رفتن و یا عقب نشستن در زمان از طریق فلاش بک
۶- بر هم نمایی دو رویداد مختلف در دو زمان متفاوت برای خلق حس تضادباید در نظر داشت همه این قوانین به صورت نا خودآگاه در طول تاریخ سینما در ذهن تماشاگر جای گرفته و به نوعی سینما، تماشاگرش را برای ایجاد ارتباط با خودش، تربیت کرده و آموزش داده. در حالی که اولین تماشاگران سینما قادر به درک کوچکترین پیچیده گی زمانی و مکانی در فیلمها نبودند، تماشاگر امروزی قادر به درک و قبول پیچیدهترین تمهیدات سینمایی است.