عرب_ معمارها دکمه off ندارند. معمار یعنی یک مغز خلاق، یک ذهن هوشمندِ همیشه پویا که هر کجا می‌رود آن مکان را در دنیای خیال ویرایش و تبدیل به احسنت می‌کند. دست خودشان نیست، معمارها کمال طلب هستند و گواه این مدعا همان است که خانه‌هاشان را روزی چند بار در صفحه خیالشان رسم می‌کنند و آشپزخانه را از آن طرف می‌آورند جای اتاق خواب، تراس را شصت سانتی‌متر بزرگتر می‌کنند، اسباب را از ابتدا می‌چینند.
حالا وقت، وقتِ یک لیوان چای داغ در هوایِ پربارانِ خیالی‌ست و پنجره‌ای که باید بسته شود تا آن کاناپه کناری نمناک نشود. کاش رشته جذابِ خیالش لابه‌لای تق و توق های یکهویی گم نشود. اصلا چطور است یک طبقه دیگر هم اضافه شود؟
ذهن معماران تنها با کار و کوشش و خلق و طراحی قوت می‌گیرد، آنها باید میان انبوه درخواست‌ها و پروژه‌ها گم بشوند، باید شام و نهار و چای عصرانه‌شان از یکدیگر تفریق بشود. باید که زنگ خور تلفنشان، پروازِ رویاها را مختل کند تا اینکه گوشی موبایل را بیصدا کرده به گوشه‌‌ای پرتاب کنند.
معماری یعنی روح و جسم و جانِ خشت به خشتِ هر سازه
معماری یعنی روح و جسم و جانِ خشت به خشتِ هر سازه و سرپناهی که آدمی را از گرما و سرما امان می‌دهد و معمار همان درس خوانده و خاک خورده عاشق پیشه ایست که از تمام خوبیهای عالم عصاره می‌گیرد و به خانه‌های مردم عطر و رنگ می‌بخشد.
آن وقتی که خدای نکرده پروژه‌ای در دست نداشته باشد، خوره به جانش می‌افتد؛ یا بلند می‌شود و دستی به سر و گوش قسمتی از خانه می‌کشد یا اینکه با فیلم و سفر و کافه‌گردی خودش را مشغول نگه می‌دارد. اما امان از بیکاری که به درازا بکشد، مخصوصا زمانی که حساب بانکی دلتنگ پول می‌شود. این مبادا ترین حالت ممکن برای معمارِ زحمت‌کش بی‌نواست. مدتی صبر می‌کند، تبلیغ می‌کند و به مالکان قدیم پیام می‌دهد و حرص میخورد اما نمی‌تواند بروز دهد. این برای اعتبارش ضرر دارد، روحش را می‌رنجاند و شاید او را به مسیر نا امیدی بکشاند.
روحیه شاد و ماجراجوی معمار برای زندگی کاری‌اش، قلب تپنده خلاقیت و نوآوریِ اوست. معماری انرژی می‌خواهد، روحِ شاداب و دلی پر امید می‌طلبد، امنیت خاطر از آینده ای‌که روشن‌تر خواهد شد و فرصت‌هایی که از پی هم می‌آیند تا او با شکوه بیشتری بدرخشد. معمارها دکمه off ندارند اما طرح‌هاشان هنگامی که حال و احوالی خوش دارند پر توفیر دارد با زمانی که چرخ روزگار به مراد قلبشان نمی‌چرخد.
معمار دکمه off دارد
عرصه که تنگ می‌شود، خانه‌ها دیگر امن و دنج، طراحی و ساخته نمی‌شوند. معمار دکمه off دارد، وقتی به هر دری بزند اما پروژه‌ها برسد به دست آن دیگری، و به فکر خرید ماشین قسطی و راننده تاکسی اینترنتی شدن بی‌افتد چرا که چرخ دنده‌های اقبالش بالاخره او را با نیمه گمشده‌ی چشم در چشم کرده و حالا زندگی جدی شده..
