شرقنگار- از ابتدای آفرینش هستی، کره زمین یکدست سبز از درخت و آبی از اقیانوس بوده است، طبیعت بکری که جاندارانش حیواناتِ بزرگ و کوچک و پرندگان و آبزیان بودهاند.
میخوردند و خورده میشدند، میدریدند و بلعیده میشدند؛ خلاصه در جهان انسان و صنعت علم و جنگ نبود.
اگر تصویر ماهوارهای از آن دوران در دست بود، به سختی میشد جایی که اکنون ایستادهایم را پیدا کنیم. چرا که مرز و جدایی نبود. هرچه بود یکدست و یکپارچه بود.
انسان پدید آمد و باخود جریاناتی پدید آورد…
انسان آمد و خانه ساخت، شکار کرد و قلمرو ایجاد کرد، قدرت خواست و ثروت اندوخت و رسید به امروزی که انسانیت را به دست باد میسپرد؛ حمله میکند و خون میریزد.
او دیگر انسان نیست، اهلی نیست و بر خانه امن انسانی دیگر آوار میشود، خونها میریزد و خانوادهها میکشد، رحم نمیکند.
اگر چه طول شهر غزه هم اندازه تهران است اما دهههاست که رنگ آرامش بر خود ندیده.
اگر قرار بر این قرار بود، کاش انسان نمیآمد. گوشهای از زمین هست، که با نسخه اصلیاش تا آسمان فرق کرده، سرتاسرش آوار و انفجار و جوی خونهای بیگناه شده.
غزه را میگوییم.. جایی که حتی گوگل ارث هم به آن رحم نکرده و آثارِ بمباران ناجوانمردانه را محو کرده. دستخوش دارد اینگونه پوشش دادنِ انسانکشی. آفرین بر انسانیت فراموش شده و حقکشی.