غلامرضا بنیاسدی: در تعریف های متعدد و پر شماری که درباره ولایت مولا علی(ع) خوانده و در سخنان پر تکراری که شنیدهام، این سخن حضرت استاد صفائی حائری بیش از همه به دلم نشسته است؛ ” ولایت على، نه على را دوست داشتن که فقط على را دوست داشتن است.”
این “فقط” اما گسترده اما محدود و محصور است. در حصرِ “فقط” تنها کسانی قرار میگیرند که با علی(ع) تعریف شوند و هرکس در این تعریف نگنجد در آن “فقط” هم جا ندارد.
والا چنان که استاد میگوید؛ در دل دشمنان او هم خانه داشت. آنها که شکوه و وقار کوه و زیبایى دشت و عظمت کویر و دریا و جلوهى طلوع و غروب، اسیرشان میکند و چشمشان را میگیرد و دلشان را به بند میکشد، چگونه میشود شکوه و عظمت آن روح بزرگتر از کوه، زیبایى و گستردگى آن قلب وسیعتر از هستى و عظمت و ناپیدایى آن سینهى ناپیداتر از کویر و عمیقتر از دریا و جلوهى آن طلوع بىغروب، چشم و دل و عشق و احساسشان را پر نکند.
به جرات میتوان گفت که؛ “هر کس با هر مشربى و عقیدهاى، میتواند دوستدار على باشد. در على، علم و عشق، تدبیر و شمشیر، حریت و عبودیت، نجواى دل و آتش سخن، زمزمهى شب و فریاد روز، قدرت و عزت و تواضع و ذلت، نرمش و آشنایى و خشونت و پایدارى، در على این همه هست و این همه بخاطر حق است و براى اوست و این است که همهى او دوست داشتنى است و حتى دشمنش در دل شیفتهى اوست و مخالفش در پنهان شیداى او.
” یعنی این شیفتگی و شیدایی، به علاوه دارد. او را دوست دارد و دیگری را هم. اگر عاشق نماز با اوست، سفره معاویه را هم دوست دارد و حکومت یافتن در نظام اموی را هم آرزو میکند.
همین به علاوه است که او را از حصر “فقط” خارج میکند و اینگاه به خروج برعلی و ایستادن در برابر او هم میانجامد. ما بزرگتر از معاویه در برابر مولا نداشتیم اما همو هم سخنانی در وصف علی دارد که میتوان از زبان یک عاشق انتظار داشت.
بله، سخن در همین “فقط” است و رستگاری هم که رسول الله در خطبه غدیریه آدرس میدهد در همین “فقط” متعین است؛
فقط علی را دوست داشتن!