تعریف فیلم کوتاه در مرحله اول نیازمند شناخت و بررسی جوانب مختلف ساختاریو در مرحله بعدی تعیین جایگاهی اجتماعی است. این نوشته تلاش دارد از ابهامهای موجود در تعاریف فیلمسازان ونظریه پردازان فیلم کوتاه دوری گزیده و براساس واقعیت های گریزناپذیر موجود، نگاهی واقعگرا به فیلم کوتاه داشته باشد.
شاید بتوان این مقاله را آسیب شناسی فیلم کوتاه تلقی کرد چرا که از نظر نگارنده، فیلم کوتاه دچار بیماریهای کشنده متعددی است که شناخت آنها برای نجات آن حیاتی به نظر میرسد.
لحن بدبینانه این نوشته تنها از سر دلسوزی است وگرنه نگارنده به عنوان یک فیلمساز کوتاه هیچ دشمنی ای با این نوع هنر(؟)نداشته و ندارد.
● فیلم کوتاه از چند جنبه قابل بررسی است:
۱) زمان:
فیلم کوتاه با توجه به عنوان آن فیلمی است دارای طول زمانی کوتاه، و از این منظر وجه افتراق آن با فیلمهای بلند و نیمه بلند آشکار میشود. میتوان طول زمانی آن را از چند ثانیه تا سی دقیقه در نظر گرفت اما مشکل می توان فیلم کوتاه سی دقیقه ای را متصور شد چرا که اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای کوتاه تولید شده طول زمانی بسیار کمی (حداکثر پانزده دقیقه) را دارند. این تفکر حداقلی که معلوم نیست از کجا به ذهن فیلمسازان رخنه کرده است سبب مشکلات بسیاری است که در بررسی جنبه های دیگر به آن خواهیم پرداخت.
۲) عوامل:
آنچه در رابطه با عوامل فیلم کوتاه به ذهن می آید یک دستگاه دوربین به همراه عده معدودی عوامل است که این عوامل در اکثر موارد صفت تازه کار را یدک می کشند. واقعیت آن است که فیلم کوتاه مختص کسانی است که در ابتدای راه سینما هستند و این خود بدان معنی است که فیلم کوتاه پلکانی برای صعود به عرصه فیلمسازی بلند و حرفه ای است.
هر چند فیلمسازان و نظریه پردازان فیلم کوتاه بشدت این مسئله را رد میکنند اما تناقضات موجود میان ادعاهای آنان و واقعیت های موجود، قویاً نشانگر این موضوع است. کوچ فیلمسازان موفق فیلم کوتاه به عرصه فیلم حرفه ای، کوچی که همیشه بی بازگشت بوده است مؤید این نظر است.
دلایل این امر را در جای دیگر این مقاله عنوان خواهم کرد.
در عنوان بندی اغلب فیلم های کوتاه، فیلمنامه نویسی، کارگردانی، تدوین و گاه حتی فیلمبرداری بر عهده یک نفر قرار گرفته است. این امر نشانگر آن است که ظاهراً بحث تخصص در یکی از رشته ها در عرصه فیلم کوتاه کلاً مردود شناخته شدهاست. اغلب ما فیلمسازان به دلایلی که در پی خواهد آمد، علاقه داریم تمام کارهای فنی و غیرفنی فیلم را خودمان انجام دهیم.
یکی ازدلایل این مسئله درک سطحی و غلط ما ازتئوری مؤلف است که ما را وامیدارد تمامکارهای یک فیلم را از فیلمنامه گرفته تا تدوین، خودمان بر عهده بگیریم و به اینطریق احساس کنیم که فیلم تولید شده دقیقاً متعلق به شخص ماست.
در حالی که هیچ یک از نظریه پردازان و فیلمسازان تئوری مولف چنین ادعایی نداشته اند. دلیل دیگر عدم وجود عوامل متخصص در رشته ای خاص است. وقتی من به عنوان کارگردان بهاین مسئله فکر میکنم که فلان کسی که تدوین میکند تخصصش در حد من و در خوشبینانه ترین حالت کمی بیشتر از مناست. به این نتیجه میرسم که خود مشخصاً این کار را بر عهده بگیرم.
از سوی دیگر، در عرصه فیلم کوتاه کسی بیشترین اهمیت را دارد (شاید بهتر باشد که جملهامرا تصحیح کنم: تنها کسی که اهمیت را دارد)کارگردان است و دیگران از فیلمنامهنویسگرفته تا صدابردار و… نقش سیاهی لشکررا دارند.
همین امر سبب میشود که تعداد کارگردانان فیلم کوتاه به گونه ای غیرقابل باور بیشتر از عوامل دیگر باشد و واقعاً کدام یک از ما میتوانیم مثلاً تدوینگر فیلمکوتاهی را نام ببریم که کارش فقط و فقط تدوین باشد. عملکرد مسئولین امر نیز مزید بر علت است.
در جشنواره انجمن سینمایجوان به غیر از کارگردان دیگر عوامل فیلمها هیچ جایزه ای دریافت نمیکنند چراکه اساساً جایزه ای برای آنها در نظر گرفته نشده است و یا در همین جشنواره تازه تأسیس «سونی»، که شعار آن خود بخوبی نشانگر نحوه تفکر برگزارکنندگان آن است: بهترین کارگردان شایسته دریافت جایزهاست.
یعنی در یک فیلم کوتاه شاید تدوینخوب نظر ما را جلب کند اما تدوینگر بهچشم نمیآید، شاید فیلمبرداری یک فیلمچشم ما را بنوازد اما شخص فیلم بردار هرگز دیده نمیشود. پیآمد این امر هجوم همه به سمت کارگردانی است و پیآمد آن هم ضعف چشمگیر فیلمنامه، تدوین،فیلمبرداری و در نهایت هم خود کارگردانی است.
واقعاً اگر از منظر عوامل به فیلم کوتاهنگاهی بکنیم به چه نتیجهای میرسیم؟ فیلمکوتاه یعنی یک دوربین و یک عده آدم کهتعدادشان هر چقدر کمتر باشد بهتر است،فیلم کوتاه یعنی جلوههای ویژه صفر،جلوه های کامپیوتری صفر، فیلم کوتاه یعنی قهر با تکنولوژی، فیلم کوتاه یعنی چند نفرآدم که هر چقدر تعدادشان کمتر باشد بهتراست.
۳) مخاطب:
فیلم کوتاه به جز ما (دستاندرکارانفیلم کوتاه) مخاطب دیگری ندارد. منظور ما از مخاطب انبوه آدمهایی است متعلق به سنین و طبقات مختلف.
مخاطب از فیلم کوتاه گریزان است. چرا؟چون فیلم کوتاه فاقد یکی از عناصر ذاتی هنر است. مخاطب به چه چیزی احتیاج دارد تا فیلمی را تحمل کند؟ لذت، و این دقیقاً آنچیزی است که فیلم کوتاه از یاد برده است.
داستان و شخصیت عناصری هستند که مخاطب را جذب میکنند.
داستان یعنی آنچیزی که یقه تماشاگر را بگیرد و روی صندلی بنشاند و شخصیت همان کسی است که تماشاگر با او همذات پنداری میکند. با او میخندد، گریه میکند. عصبانی میشود و…. و این دو عنصر(داستان و شخصیت) در فیلم کوتاه یافت نمیشوند و به همین خاطر فیلم کوتاه از نظر مخاطب عام یعنی هیچ. یعنی عرصه ای که عده ای تفکرات کلی و کلیشه ای و اغلب مبهم خود را به ناشیانه ترین وجه ارائه میدهند.
فیلم کوتاه نوعی اندیشه نگاری ابتدایی است. کدام فیلم کوتاهی خنده بر لبما آورده است؟ کدام فیلم کوتاهی غمگینمان کرده یا به هیجانمان آورده است؟ عاشق کدام شخصیت فیلم کوتاه شدهایم و با کدامشان همذاتپنداری کردهایم و از کدامشان متنفر شده ایم.
وقتی داستان و شخصیت نداشته باشیم باید قید مخاطب رابزنیم. و وقتی مخاطب نداشته باشیم انگارکه فیلمی نساختهایم. چون فیلمی که دیدهنشود انگار که اصلاً وجود ندارد، چون هنربدون مخاطب یعنی هیچ.
۴) محتوا:
فیلمهای تولید شده را نگاه کنیم. چه میبینیم؟ فکر، پیام، شعار و انتزاع. اینها آنچیزهایی هستند که فیلم کوتاه را اشباعکردهاند. تشبیهها و استعارههای مغلق ومغلط، فضای فیلم کوتاه را مسموم کرده اند.گاهی حتی خودمان نیز از ابهام استعاره هایمان سرگیجه میگیریم. ایجاز ما گاه به حدی میرسد که دیگر چیزی برای دیدن نمی ماند.
فیلم کوتاه عاری از احساس است چرا که ما فکر میکنیم همین که نشان دهیم پدر کسی مرده، کار تمام است و نمیدانیم که انتقال احساس یکی از بنیانی ترین وظایف هنر است.
در فیلم کوتاه از گرمای احساس خبرینیست ما فضای فیلم کوتاه صد درجه زیرصفر است.
محتوای فیلم کوتاه تنها اندیشه های ابتدایی ماست و معلوم نیست ما که به قتضای سنمان، در ابتدای راهیم چگونه میخواهیم انتهای راه را به دیگران نشان بدهیم. میخواهیم در عرض پنج دقیقه جهان و بشریت را نجات دهیم، غافل از اینکه کسی که باید نجات یابد خود ما هستیم که در دام کوته فکری و خود بزرگبینی گرفتار شده ایم.
۵) سرمایه:
فیلم کوتاه یعنی اینکه از هیچ فیلم بسازیم. عوامل و بازیگران را از میان دوست و آشنا انتخاب کنیم. لوکیشن ها رامحدود به چهار دیواری خانه خودمان یا همسایه مان بکنیم، مواد خام را به حداقل برسانیم و زمان را در محدوده یک الی سه روز متوقف سازیم.
فیلم کوتاه یعنی اینکه باجیب خالی فیلم بسازیم. چرا؟ چون فیلمکوتاه سرمایه برگشتی ندارد، چون فیلمکوتاه حرفه ما نیست، تفننی است که هر چهکم هزینهتر باشد، بهتر است.
۶) موقعیت اجتماعی:
فیلمسازان فیلم کوتاه دارای هیچگونه موقعیت و اعتبار اجتماعی نیستند. یک فیلمساز موفق فیلم کوتاه معنایی ندارد. واقعاً چه تفاوتی وجود دارد بین یک فیلمساز خوب فیلم کوتاه و یک فیلمساز بدفیلم کوتاه؟ فیلمساز خوبی به کجا میرسدکه فیلمساز بد هم بخواهد خودش را به آنجا بکشاند؟ ترقی و پیشرفت در فیلم کوتاه مسئله ای کاملاً ذهنی است چرا که باید پلکانی برای صعود وجود داشته باشد وگرنه پیشرفت معنیش را از دست میدهد.
جشنواره هرگز کافی نیست چرا که یک هنرمند جایزه خودش را از اجتماع بگیرد وگرنه یک چک یک میلیونی و یک تندیس و تشویق های دویست، سیصد آدم تنها غرور کاذب را در پی دارند و روح هنرمند را سیراب نمیکنند.
به همین دلیل است که تا تقی به توقی می خورد و کوره راهی باز میشود،فیلمساز فیلم کوتاه به سر خود را به وادیفیلم بلند پرتاب می کند تا با مخاطب واقعی روبرو شود.
… در نتیجه فیلم کوتاه هیچ تعریفی رابرنمیتابد.
فیلم کوتاه شیر بی یال و دم است که توجیه هستی شناختی ندارد. آش شله قلمکاری است که ظاهراً فقط و فقط به مذاق سازندگانش خوش می آید و با این اوصاف فیلم کوتاه به جایی نخواهد رسید.
اما معتقدم که میتوان از این وضع اسفناک رهایی یافت. آشتی با مخاطبعام تنها راه نجات است و برای رسیدن بهاین مقصود فیلم کوتاه باید در ماهیت خوددست به تغییراتی بزند.
تماشاگر و مخاطب عام اگر از پول و وقت خود هزینه میکند، در عوض خواستار لذت و خوش گذرانی است و لذت نتیجه استفاده از داستان و شخصیت.
اگر بتوانیم مخاطب عام را جذب کنیم، اکران موفقی خواهیم داشت، اکران موفق علاوه بر ارضای روح هنرمند برگشت سرمایه را در پی دارد و برگشت سرمایه به معنی امکان سرمایه گذاری است. با ورود سرمایه راه برای فعالیت افراد متخصص باز می شود که پی آمد آن نیز افزایش سطح کیفی فیلم ها خواهد بود که این خود اکران موفقی را بیشتر از پیش تضمین خواهد کرد.
فیلم کوتاه می تواند همچون داستان کوتاه و ویدئو کلیپ ها جایی برای خود در دل مخاطب عام باز کند به شرط آنکه در وهله اول مخاطب عام را هدف بگیرد و در مرحله بعد دل مشغول مخاطب خاص نیز باشد.
این راهی است پر از سنگلاخ اما قطعاً پیمودنی است.
نویسنده: کمال حسینی
منبع: ویستا